از عذاب جاده خسته
نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن
نکشیده و کشیده
غم سر گردونیامو
با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود
با تو عاشقانه گقتم
با تنم زخمی اگه بود
بی رمق بود اگه پاهام
تازه تازه با تو گفتم
اگه کهنه بود دردام
تو تموم طول جاده
که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه من
اسم تو همسفرم بود
من دل شیشه ای هر جا
پر شکستن که شکستن
زیر کوه بار غصه
هم نشستم که نشستم
عشق تو از خاطرم برد
که نحیفم و پیاده
تو رو فریاد زدم و باز
خون شدم تو رگ جاده
نیزه نمباد شرجی
وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار
تو چله زمستون
نتونستن نتونستن
جلوی منو بگیرن
از من خسته خسته
شوق رفتن و بگیرن
حالا که رسیدم اینجا
پر قصه برا گفتن
پر نیاز تو برای
آه کشیدن و شنفتن
تو رو با خودم غریبه
از خودم جدا می بینم
خودم و پر از ترانه
تو رو بی صدا می بینم
اون همیشه با محبت
برا من دیگه نیستی
نگو صادقی به عشقت
آخه چشمات می گه نیستی
من سرگردون ساده
تو رو صادق می دونستم
این برام شکست اما
تو رو عاشق می دونستم
.............تو رو عاشق می دونستم
نازنینی دلبری چشم مرا تر کرد و رفت چند روزی با دل شیدای من سر کرد و رفت گفت بر عشقم وفادار است اما ای دریغ چشم خود را جانب دلدار دیگر کرد و رفت عاشقی گویا گناهی بود کاین نامهربان جرم ما را دید و بی رحمانه کیفر کرد و رفت گفتمش خوشبخت باشی نازنین روز وداع طعنه تلخ مرا دیوانه باور کرد و رفت حتم آخر روزگار او را تلافی می کند چون گل عشق مرا مستانه پرپر کرد و رفت
خیلی قشنگ بود موفق باشید
مرا فراموش نکنید
خدا حافظ
به دریا شکوه بردم از شب و دشت
وز این عمری که تلخ تلخ بگذ شت
به هر موجی که می گفتم غم خویش
سری میزد به سنگ و باز می گشت
خسته دل داند بهای ناله را
شمع داند قدر داغ لاله را
هر دلی از سوز ما آگاه نیست
غیر را در خلوت ما راه نیست
حال بلبل از دل پروانه پرس
قصه دیوانه از دیوانه پرس
سلام:
چرا خبرم نکردی...؟
من هم آپ هستم ...
اگه دوست داشتی بیا و منو خوشحال کن...
بای
سلام مربم جان. امیدوارم که حالت خوب باشه. ممنون که به من سرزدی و منو دعوت کردی به وبلاگت. خیلی خوشحالم کردی. من همین روزها آپ میکنم. موفق باشی.
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را دیگر چرا آفریدی؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد
سلام
این شعر رو تا آخر آخر خوندم
زیبا بود...
ممنون از بازدید شما...
بای...
سلام ...... این بار هم گل کاشتی ............ مدل نوشتنت خیلی قشنگ بود ...... خیلی با سلیقه ای
مریم وبلاگت چقدر ناناز شده
معرکست
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد مثل یک بیت ته قافیـــــه ها خواهم مــــــــرد تـــــو که رفتی همه ثانیه هـــا سایه شدنـــد سایه در سایه آن ثانیه ها خـــواهم مــــــرد شعله هــا بی تو زبـــی رنگی دریــــا گفـتند موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد گـــــم شدم در قـــدم دوری چشمان بهــــــار بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد!
خیلی زیبا بود بای
سلام:
من قبلا نظر دادم فقط اومدم بگم که من آپ هستم
و منتظر....
بای