می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا که در ان نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا زتو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید حال
می برم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد
می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه
به خدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر ان لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
سلام مریم خانم ....
بازم اول شدم
مرسی که وقتی آپ می کنی خبر می کنی .... منم الان دارم آپ می کنم ... فعلا
یادم رفت ... شعرت هم خیلی خیلی قشنگ بود ...
سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
سلام ! اشعار زیبایی بود لذت بردم .
موفق باشید...
مشق سکوتو خط بزن اینجا کسی غریبه نیست
نگو که باور نداری حرف دلت رو بنویس
دفتر کهنه دلت رنگ غمو دوست نداره
بهش نگو تو راه عشق هیچ کسی پا نمیذاره
از شب و تنهایی نگو خورشید مون جلوه گره
نگو نسیم سحری از کوچه مون نمیگذره
از شب و تنهایی نگو خورشیدمون جلوه گره
نگو نسیم سحری از کوچه مون نمیگذره
اسب تو زین کن و بیا تو شهر تنهایی نمون
خونه رو روشن میکنه حتی یه شمع نیمه جون
پرنده ها منتظرن قدم بذار تو آسمون
برای خاک باغچه مون ترانه ای تازه بخون
از شب و تنهایی نگو خورشیدمون جلوه گره
نگو نسیم سحری از کوچه مون نمیگذره
از شب و تنهایی نگو خورشیدمون جلوه گره
نگو نسیم سحری از کوچه مون نمیگذره
یه روز یه باغبونی ، یه مرد آسمونی
نهالی کاشت میون باغچه مهربونی
می گفت سفر که رفتم یه روز و روزگاری
این بوته یاس من می مونه یادگاری
هر روز غروب عطر یاس تو کوچهها میپیچید
میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید
هر روز غروب عطر یاس تو کوچهها میپیچید
میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید
اونایی که نداشتن از خوبیا نشونه
دیدن که خوبی یاس ، باعث زشتیشونه
عابرای بیاحساس پا گذاشتن روی یاس
ساقههاشو شکستن آدمای ناسپاس
یاس جوون بگمون ، تکیه زدش به دیوار
خواست بزنه جوونه ، اما سر اومد بهار
یه باغبون دیگه شبونه یاس رو برداشت
پنهون ز نامحرما تو باغ دیگهای کاشت
هزار ساله کوچهها پر میشه از عطر یاس
اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس
هزار ساله کوچهها پر میشه از عطر یاس
اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس
بی تو تو این شبای بد گریم دیگه در نمیاد
حرف غم انگیز دلم جز تو کسی رو نمیخواد
از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره
دیوسیاه غصه ها توی کدوم شب میمیره؟
از چی بگم وقتی دلم از دل تو دور میمونه
وقتی که قلب پاک تو هیچی ازم نمیدونه
میخونم به خدا میخونم از چشای معصوم تو حرفای تورو
میدونم به خدا میدونم اون که جدا کرده روحمو قلب تورو...
بی تو تو این شبای بد گریم دیگه در نمیاد
حرف غم انگیز دلم جز تو کسی رو نمیخواد
از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره
دیوسیاه غصه ها توی کدوم شب میمیره؟
از چی بگم وقتی دلم از دل تو دور میمونه
وقتی که قلب پاک تو هیچی ازم نمیدونه
میخونم به خدا میخونم از چشای معصوم تو حرفای تورو
میدونم به خدا میدونم اون که جدا کرده روحمو قلب تورو
نری تو از کنارم
پاییز میشه بهارم
ببین تو التماس نگاه بی قرارم
خدا کنه بمونی
با من تو آسمونی
نشه بگی نمی خوای کنار من بمونی
کنار من بمونی
ذره ذره شکستم به پای تو نشستم
برای باور عشق رو قبله گاه نشستم
قطره قطره چکیدم به انتها رسیدم
تو سرزمین قلبت من به خودم رسیدم
میسوزه هر چی ساختم حتی دلی که باختم
قصر قشنگ عشقی که واسه تو میساختم
ببین دو تا نگاهم میگه که بی گناهم
نری که تا قیامت همیشه چشم براهم
همیشه چشم به راهم
ذره ذره شکستم به پای تو نشستم
برای باور عشق رو قبله گاه نشستم
قطره قطره چکیدم به انتها رسیدم
تو سرزمین قلبت من به خودم رسیدم
سلام هموطن
سلام دوستی گلم
خوبی قبول باشی
نمازو روزت
سلام:
این پستت هم مثل بقیه خیلی قشنگ بود...
ممنون از اینکه خبرم کردی...
بای
خدایا کمکم کن تا عاشقانه ترین نگاهها را در چشمانش بریزم خدایا کمکم کن تا در بعد عشق او بهترین و شیرین ترین باشم به من کمک کن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع افتاب هر بام بر لبانش جاری سازم و راز عشق را در گوشش سر دهم خداوندا او را نگه دار که من به عشق او زنده ام
زیبا بود مثل همیشه منم آپم موفق باشید
*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* *•. .•*..*•. .•*.*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* *•. .•*..*•.
سلام خوبی ?
وبلاگمو اپ کردم با یه داستان واقعی از زندگیم خوشحال میشم سر بزنی
¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨) ¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨منتظرتم ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*´¨)
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. . تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد
¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨) ¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨منتظرتم ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*´¨)
موفق باشی
Oh My Go0o0o0o0o0o0o0o0o0o0od
چه وبلاگ قشنگی
سلام
سلامی: که (س) آن را از گل سوسن (ل) آن را از گل لاله (ا) آن ار از گل آرزو و (م) ان را از گل محمدی گرفته و آنها را در یک سبد سلام خلاصه کرده و از صمیم دل تقدیم می کنم به مریم جون جونی
.
.
.
.
.
.
واقعا تبریک می گم خیلی قشنگ می نویسم وبتم حرف نداره
به نام حق به نام آنکه دوستی را آفرید، عشق را ، رنگ را به نام آنکه کلمه را آفرید و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که میخواستم از او بگویم
-+-+-+-+-+-
به غیر از تــــو نخواهم ، چه بدانی ، چه ندانی از درت روی نتــــــــابم ، چه بخوانی ، چه برانی دل من میل تـــــــو دارد ، چه بجوئی چه نجوئی دیده ام جـای تــــو باشد ، چه بـمانی ، چه نـمانی مـن کـه بیمار تـــــو هستم ، چه بپرسی چه نپرسی جان به راه تـــــــو سپارم ، چه بدانی ، چه ندانی
-+-+-+-+-+-
خنده آدم ها همیشه از دلخوشی نیست . گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست . گاهی دل اینقدر تنگ میشه که گریه هم کم مییاره . یک حرف ساده هم گاهی چقدر غم مییاره
-+-+-+-+-+-
عشقبازی را ندانستم قماری مشکل است تا نشستم روبروی یار ، خود را باختم
-+-+-+-+-+-
یک بغل دلواپسی....!
عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک
عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار
عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار
عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور
پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور
عشق گاهی می رود آهسته تا عمق نگاه
همنشین خلوت غمگین آه
عشق گاهی شور رستن در گیاه
عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه
عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی
رمز هوشیاریست در مستی می
عشق گاهی آبی نیلوفریست
قلک اندیشه ی سبز خیال کودکیست
عشق گاهی معجز قلب مریض
رویش سبزینه ای در برگ ریز
عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب
روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب
عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا
اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا
عشق گاهی طعم وصلت می دهد
مزه ی شیرین وحدت می دهد
عشق گاهی شوری هجران دوست
تلخی هرگز ندیدن های اوست
0
عشق گاهی یک سفر در شط شب
عشق پاورچین نجوای دو لب
عشق گاهی مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست
عشق گاهی کیمیای زندگیست
عشق در گل راز ناپژمردگیست
عشق گاهی هجرت از من تا ما شدن
عشق یعنی با تو بودن ما شدن
عشق گاهی بوی رفتن می دهد
صوت شبناک تو را سر می دهد
عشق گاهی نغمه ای در گوش شب
عادتی شیرین به نجوای دو لب
عشق گاهی می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام
عشق گاهی سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر افسانه ای
عشق گاهی یک بغل دلواپسی
عطر مستی ساز شب بو اطلسی
عشق گاهی هم حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد!
گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد
عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش
گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش
عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع
گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع
عشق گاهی بوی یاس رازقی
ساقدوش خانه ی بن بست یاد مادری
عشق گاهی هم خجالت می کشد
دستمال تر به پیشانی عالم می کشد
عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند
هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند
عشق گاهی هم نجاتت می دهد
سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد
عشق گاهی در عصا پنهان شود
گاه بر آتش گلستان می شود
عشق گاهی رود را خواهد شکافت
فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت
عشق گاهی خارج از ادراک هاست
طعنه ی لولاک بر افلاک هاست
عشق گاهی استخوانی در گلوست
زخم مسماریست در پهلوی دوست
عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز
گاه در چشمان مشکی اشک ریز
عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند
گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند
عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای
عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود
عشق گاهی چاه را منزل کند
یوسفین دل را مطاع دل کند
عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد
عشق گاهی در فنا معنا شود
واژگان دفتر کشف و تمناها شود
عشق را گو هرچه می خواهد شود
با تو اما عشق پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود...؟
تقدیم به مریم جون
آرزو
کاش بر ساحل رودی خاموش ، عطر مرموز گیاهی بودم
چون برآنجا گذرت میافتاد به سروپای تو لب میسودم
کاش چون نای شبان میخواندم به نوای دل دیوانه تو
خفته بر هودج مواج نسیم میگذشتم زدر خانه تو
کاش چون پرتو خورشید بهار سحر از پنجره میتابیدم
ازپس پردة لرزان حریر رنگ چشمان تورا میدیدم
کاش چون آیینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو
کاش چون برگ خزان ، رقص مرا
نیمه شب ماه تماشا میکرد
در دل باغچة خانة تو
در تنهاییم وا مگذاری این عشق بی زبان را
که
در یک زندگی , در یک بودن
زندگی را به دست مرگ بخشیده ام
آه در دلم به سکوت نشسته
وفریادم
زیر شلاق سایه ها شکسته
کویر بی تاب تنم در تمنای
دستان تو میسوزد
با من بمان
حتی به اندازه یک لحظه
--------------------------
تو بیزبان یارم
از بیزبانیها سخن داری
به زانو افتاد ابر پیش چشمانم
شنود قلب من
ندای شعرت را
بستی پیمان تا ابد
نخواهی گذاشت هرگز تنهایم
من چه گویم
با این زبانم
که
عاجز مانده در
شعر واحساست
در مهلکه میدان عشق
تو شدی تک درخت نارون کوچه دل
من نیلوفری حلقه بر آن
یار بی زبانم
وقتی آمدی
آبی شدی , بر
نیلوفر خشکیده در گلدان تنهایی
کنون این من این دل
این هم از عشق واحساسم
بنده ای در درگاه عشقت
گوشه ای بنما
جانان کنم بیدریغ نثار
--------------------------
من اینک باز می گویم
کلامم را
و شعرم را
برایت راز می گویم
تو ای نیلوفر زیبا
تو ای تنها و بی همتا
چنان در سحر زیبای کلامت
مانده ام مفتون
چنان با حرف حرف شعر تو
جدا گشتم از این گردون
که دیگر هیچ حرفی جز کلام
دوستت دارم
نمی دانم
نمی خواهم
نمی خواهم دگر این گیتی پست دغل پرور
که دیگر من تو را دارم
به استقبال تو این بی زبون آمد
برایت هدیه ایی دارد
اگر چه کوچک و کم قدر
که شاید در نظر آید
و آن جانی ست ناقابل
که در پیش تو قربان است
یکی شکرانه کوچک
برای عهد و پیمان است
--------------------------
تنهایی آمده بود سراغم
مثل روزی که تو آمدی
او رفت
شبی بود روزگارم
فاتح شبهایم شدی
خورشید روزهایم شدی
بر آسمان دلت چشم دوخته ام
زمینی بودن فراموشم شد
زمستانی بود هوای دل نیلوفری ام
در خواب و پریشانی
کنون بهاری بیزبان
مرا غرق نیاز کرده
مرا از خود رها کرده
با خویشتن وفا کرده
در بوستان گلی
به سرخی عشق
نصیب
دل نیلوفر بیتاب کرده
لیلی نیلوفری را
بیزبانیست
-------------------------
چشم به راهتم بیا شادم کن
سلا مریم جونم خوبی؟
مرسی که خبرم کردی
اما ۱۲ شدم
شانس ندارم که........................
خوب بگذریم شعرت خیلی قشنگ بود اما ناراحت کننده هم بود
خوب فعلا بابای
بدون نام من بودم
سلام:
من آپ هستم و منتظر...
بای
سلام:
به نظرم یه اشتباهی پیش اومد...
من آپ هستم بدو بیا...
بای
سلام
کجایی کم پیدا
مطلبت هم عالی بود مثله همیشه
سلام مریم جون
من تازه با وب شما آشنا شدم
وب زیبایی دارین
البته اسم شما رو تو لیست دوستانم نوشتم
بااجازه
ممنوتم
لطفا بیا سر بزن
به امید دیدا ر
دلم را جز تو کس دلبر نباشد
به جز شور توام در سر نباشد
دل من را تو عمدا میکنی تنگ
که تا جای کس دیگر نباشد
--------------------------------------------------------------------------------
بعد از تو دلم همیشه گریان باشد
چون موج اسیر خشم طوفان باشد
بعد از تو شود نگاه من خشک به در
تنها و غمین و بی نگهبان باشد
بعد از تو دگر نمی پذیرم دل را
دل را هوس همیشه نالان باشد
آن موی سیه چشم خمار آلودت
من باشم و این قلب پریشان باشد
زندگی
نگه دار پیاده میشم ...!
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت
مثل مجروحی به مرحم
من که در گریزم از مرگ
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه شب
به تو هجرت کرده بودم
خداوندا !
به هر که دوست میداری بیاموز
که عشق از زندگی کردن بهتر است
و به هر که دوست تر میداری
بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر است
شقایق، عشق من مثل رود ، جاری و زودگذر است
شقایق ، زندگی ام بی همدم و همیار است
شقایق ، دنیا برایم قفس است و عاشقی نیز برایم مثل رود زودگذر است
شقایق، اشکهایم پایان یافتنی نیست
شقایق، سرنوشت با من یکی نیست
شقایق، گذشته های شیرینم ماندنی نیست
شقایق ، تنهایی با من هم صدا ست با من غریبه نیست
شقایق، گلهای باغ زندگی ام باز شدنی نیست
شقایق ، تو گلی همیشه عاشق ، تو که می دانی درد عاشقی را ،
پس بدان که عاشقی بدون درد نیست
شقایق، بدان که من هم مثل همه عاشقم ،
و مثل همه عاشقان درد من یکی دو تا نیست
شقایق ، درد من درد نیست ، یک دنیا غم و غصه عاشقی است
(تنهایی)
به تو نگاه می کنم
به دور دست
به نقطه تاریک عمرم
به جایی نگاه می کنم که روزی به واسطه تو
بر قله آن می ایستادم
به جاده نگاه می کنم
جاده ای که روزی همه دلخوشی من بود
روزی گفتم تنهایی خیلی تنها
گفتی با تنهایی تنها ترم
به خود می گویم که چرا
که چرا رفت و نگاه نکرد
چرا چشمان خسته و گریان مرا ندید
چرا رفت وعشق را با خود برد
بازهم به دور دست نگاه می کنم
باز هم به نقطه ای سیاه نگاه می کنم
چشمهایم را می بندم
چشمهایم را از جاده بر می گردانم
آن روز یادت هست
آن روز را به یاد می آوری
روزی که به تو گفتم دوستت دارم
روزی را که قلبم را به تو تقدیم کردم
روزی که پلک هایم قدرت زدن نداشت
چون چشم هایم به چشمانت خیره بود
روزی را به یاد می آوری
که عاشقانه از درد هایم برایت سخن گفتم
آن را برای تو کنار گذاشته ام
قلبم را می گویم
قلبی که از غصه و درد سنگین است
قلبی که مالامال از محبت خالیست
قربونت امید(تقدیم می کنم به
مریم خوبم)
قول:
هیچ یک قول نداده بودند
تمام عمر منتظر ماند
ایمان تنها ناجی اش بود
می دانست که خواهد شنید.
بالاخره روزی گفت:
دوستت می دارم
می دانست که دیگر به هیچ قولی نیاز نیست .
ارزومند بهترین آرزوها برای شما مهربون ....امید
و اما عشق
دل سوخته ای میگفت:
قهر با عشق نا ممکن است !
A broken-hearted said:
that is impossible to break off the LOVE
چرا که خورشید عشق خاموش نمی شود،
گوئی که خاموش شود؟!
یقینا فراموش نمیشود.
Because; the sun of love never
Stops sgining !
Supposing it fails ?! Certainly it
Would not be forgotten
دوباره صحبت از توعزیزاست،تویی که اساس خلقتت دو چیز را دراعماق نگاهم لرزاند،یکی عرش را و دیگری دل مرا!تو را چه بنامم؟؟؟
تو آرزوی منی،اما نه!تو ازآرزو بهتری.تویی که به تقدیر وجود ماه-زیبا ونورانی-بر سرم سایه ا فکندی ومرا از هر چه داشتم رها کردی وتعلق خاطرم را دردفترسرنوشتم به اسم خودت به ثبت رساندی.
آنگاه که حضورت را در کاشانه ی قلبم یافتم،با خویش عهد بستم که تو را درنگارخانه ی ذهنم به تصویر بکشم.گویی هرچه زیبایی وخوبی ونور وجود داشته همه را ازآن تو کرده بودند وتویکباره مرا ازهرچه خواستنی وآرزو کردنی ا ست بی نیاز کردی!!!
حرف نمیزنی مگرآنکه مرحمی باشی بر این خسته دل! نگاه نمی کنی مگرآنکه بخواهی تجربه ی پرواز بدون با ل و پر را به من ارزانی داری.
بی هیچ قید وشرطی وبی هیچ تصویر ذهنی ازوجود مرزهای محبت،تورا دوست میدارم.......
ای ازآرزو بهتر،ای خدای محبت،تورا می جویم،اما صد افسوس که تو هرگزبه رازدل من آگاه نخواهی شد.
نه اینکه نخواهی یا نتوانی! هرگز! ازاین رو به این راز دست پیدا نمی کنی چون آن دست نیافتنی است.
نامحدود ولایتناهی!سکوت وباز هم سکوت!!میدانم که ازآن گریزانی.تو خود به من گفتی که حجم سکوتم، وجودت را متزلزل میسازد،اما چه کنم؟؟؟
چه کنم که زبانم،فکرم وحتی دستانم تا به این حد درحضو تو،محو وبی هویت میشوند؟؟!!! چه کنم که وقتی به ذهن من میآیی،ناگهان همه چیزازبین میرود وفقط تو می مانی وتو! چه کنم که هرچه بگویم،بازهم ناتوانم؟؟؟ آنقدرناتوان که ازقصور خویش درعذابم...
چه کنم که میخواهم بدانی،اما نمیدانم چطورمیتوانی این ذهن را بخوانی؟چه کنم؟ برمن بگو چه چاره کنم؟؟؟
چاره ای نیست جزسیاه کردن این ورق باره ها! شاید بتوانی بدانی آنچه را که ازمن نمیدانی...چاره ای نیست جزدرفکرتوغرق شدن تا بتوانم مرحمی باشم براین دل پرخواهش...
دلی که فقط تورا میخواهد،دلی که دیگربرای من دل نمیشود،چون توآن را ازآن خویش نمودی.
مهربان! چاره ای دیگر نیست.
اگرهست برمن بگو. بگذاربدانم آن چاره چیست؟ یا بهتربگویمت آن چاره کیست؟؟
عشق با روح شقایق زیباست
عشق باحسرت عاشق زیباست
عشق با نبض دقایق زیباست
عشق با زهر حقایق زیباست
عشق با در حسرت دیدار تو بودن زیباست
من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر ونسیم
من به سرگشتگی آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
گیسوان تو به یادم می آید
...
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرفترین راز وجود
برگ بید است که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
تو تماشا کن
که بهار دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی می گذر
و تو در خوابی
و پرستوها خوابند
و تو می اندیشی
به بهار دیگر
و به یاری دیگر
نه بهاری
و نه یاری دیگر
حیف
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو دراین لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا این دریا
پر خواهم زد خواهم مرد
غم تو این غم شیرین را
با خود خواهم برد ...
*****************************
یا حق
*******************
من به خودم رسیده ام ....
به یک باور بیست و پنج ساله ی گنگ مبهم
و هنوز هم خودم را پیدا نکرده ام
و نمی دانم که اصلا چرا هستم و چرا باید باشم !!!
( بیست و پنج سال از این اتفاق می گذره و من هنوز هم درک نکردم که چرا انسانها معتقدند لحظه تولد زیباترین لحظه زندگی ست !!!)
من خودم را می بینم که هر روز مثل دیروز از خواب بیدار می شود و تمام کارهای تکراری دیروز را انجام می دهد
مثل یک رباط یا یک عروسک کوکی ....
من خودم را می بینم که هر روز در جستجوی چیز تازه ایست و نمی داند که آن چیست فقط می گردد و پیدا نمی کند و باز هم می گردد و می گردد اما.....
من خودم را می بینم و دلم را که هر روز با من قهر می کند و هر وقت هم فرصت پیدا می کند مدام بهانه می گیرد و بیقراری می کند و هنوز هم نمی دانم که حرف حسابش چیست!!!
من خودم را می بینم که گاهی احساس می کند به آخر خط رسیده و مرگ را به هر چیز دیگری ترجیح می دهد و گاهی آنقدر شاد است که قلبش مثل قلب یک گنجشک می زند و دلش می خواهد که زمان بایستد وحرکت نکند ...
من خودم را می بینم ... خودم را و تمام صفات خوب و بدم را....
و گاهی تصویر مبهمی از پیری و مرگم را می بینم و تصویری از سنگ قبرم و قطره اشکی را که ممکن است برای من و به خاطر من از گونه ای به زمین بچکد ....
و حال من به یک باور بیست و سه ساله از خودم رسیده ام
و بعد هراسان می شوم که من که هستم چه هستم و چرا باید باشم و اصلا به کجا باید برسم ؟؟؟
احساس می کنم که خودم را گم کرده ام ....
آه من گم شده ام در این باور بیست وپنج ساله ام ....
*****************************
یا حق
*******************
تو نبودی و من با عشق نا آشنا بودم....
تو نبودی و در نهان جانه دلم جایت خالی بود.......
تو نبودی و باز به تو وفادار بودم........
تو نبودی و جز تو هیچ کس را به حریم قلبم راه ندادم......
و تو آمدی.از دوردستها......
از سرزمین عشق......
تو مرا با عشق آشنا کردی.....
با تو تا عرش دوست داشتن سفر کردم........
تو مفهوم عاشق بودن را به من آموختی..........
با تو کامل شدم.......
با تو بزرگ شدم......
با تو الفبای عشق را اموختم.......
ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم......
به تو و کلبه عاشمان بالیدم.......
تو نیمه گمشده ام شدی........
حال که اینچنین شیفته توام باش تا در کنارت آرامش بیابم....
حتی برای لحظه ای از من جدا نشو......
بدون تو دستم سرد است........
بدون تو آغوشم تهی و لبریز درد است......
به حرمت عشقمان...
به حرمت لحظات زیبایمان..........
مرو که بی تو من هیچم.......
بمان با من.....
بدان که تا ابد نام تو بر قلبم حک شده........
بدان که عشقمان همیشه پاک خواهد ماند.............
به وفایم ایمان داشته باش...............
تا به تو نشان دهم معنی واقعی واژه عشق را
*****************************
یا حق
*******************
قلبم یخ کرده ... مغزم قفل کرده .... چیزی که دلم بخواد
و در موردش بنویسم گم شده
.... از عشق بگم .... از انتظار... از درد جدایی ....
از نارفیقی ... از بی وفایی ....
نمی دونم .... نمی دونم ... هیچ کدوم از اینا ارومم نمی کنه ..
دیگه هیچ کدوم از اینا برام معنی نداره ....
اصلا چه فایده داشت
این نوشتنها و گفتن ها .. اینهمه از عشق و دوستی ، نوشتم چی شد
به کجا رسیدم ..... اونی که باید می فهمید، نفهمید .....
اونی که باید رسم وفا یاد می گرفت
نگرفت .... دیگه به هیچی اعتماد ندارم .....
تمام کتابهای شعرمو زیر و رو کردم ..... هیچ کدومش
نمی تونن حال دلمو بگه ....
تمام باورامو ازم گرفت .... وقتی صفحه های
تقویمم رو ورق می زنم...
وقتی بارون میاد ..
وقتی برف می یاد .... وقتی ساعت 8 صبح می شه ...
وقتی .... تمام خاطره ها مثل فیلم جلو چشمام به حرکت در می یاد ...
چقدر عذاب اوره
که بخوای برای کسی یار باشی همدم باشی از
همه مهمتر رفیق باشی ... اما
اون به جای همه اینا تو رو بشکنه ... خوردت کنه....
دیگه چی برات می مونه که
بخوای از اون بنویسی ... دلم می خواد برم ...
برم یه سفر دور و دراز ... جایی که دیگه هیچکسی دلمو نشکونه ....
دیگه با قلبم،احساسم و باورام بازی نکنه ...
جایی که ادمهاش معرفت داشته باشن ...
جایی که قدر همو بدونن ...
یه ناکجاآباد
نکته.
بنویسید روی قبرم (زنده بودن را برای زندگی دوست داشتم نه زندگی را برای زنده بودن)
*****************************
یا حق
*******************
حرفی نیست ....
در سـکوتم فریــاد را نظاره کنید
فریــاد در گلـــو خشکـیده اســت
حرفی نیست ....
چشمــان بـی فروغ
به دنبال کوچکترین روزنه هایی
زبـان قاصر از بیان
حرفی نیست ....
آرزومند بهترین آرزوها برای شما مهربون......امید برای بیتا
ــــــــــــــــــــــــــــ
تو هم مثل اونایی
ــــــــــــــــــــــــــــ
یه سلام خیلی کم رنگ یعنی هر چی غیر اشتی
نمی شد اول می گفتی یه کمم دوسم نداشتی؟
حال تو ، نه ،نمی پرسم، مطمئنم خوبه حالت
هر جا هستی خوبی و خوش ، خیلی راحته خیالت
احتمال داره یه وقتا یه کمی دلت بگیره
خب برو سراغ اون کس که دلت پیشش اسیره
شایدم دوست داشته باشی هنوزم بری تو بارون
فقط این یه فرق و کرده این دفه با من نه، با اون
می دونم کسی رو داری واسه ی گفتن حرفات
بعدشم قرار و عکس و دیدن و وقت ملاقات
یکی هست که جای من ، تو پای صحبتش می شینی
نمی دونم راه دوره یا راحت اونو می بینی
زیادم فرقی نداره اصل اینه که بی وفایی
نمی خوام چیزی بدونم حتی اینکه تو کجایی
تو همین اخر پاییز یه شبی تا صبح نشستم
دیدم این دل دیوونه دوباره کار داده دستم
آینه رو رفتم اوردم ، با تو روبروم گذاشتم
تلخه اما باورش کن، من دیگه دوست نداشتم
اولش خاطره ها رو خیلی با حوصله گشتم
چون چیزی پیدا نکردم یه جوری ازت گذشتم
چون تو هم مثل اونایی تازه اینکه اولاشه
چرا اون کسی که می خوام نباید تو دنیا باشه
می دونم حرف و دلیلات واسه ی جواب زیاده
کلی خستگی و کلی اتفاق فوق العاده
اما هر چی بنویسی بدون اون جواب من نیس
به حساب هر کسی خوب باشه، به حساب من نیس
مهم اینه که نمیشه عاشقی از روی اجبار
باز میشی مثل بقیه قصه ی همیشه تکرار
از تو کمتر گله دارم ، از خودم دارم شکایت
نتونس بگذره با تو از رو مرز بی نهایت
دوباره رفتم تو فکر لیلی و سراغ مجنون
هر چی زود بیاد به دستت ، زود میره از پیشت اسون
تو طلوع زرد خورشید راس راسی فکرامو کردم
قول دادم تو جاده ی عشق دیگه هرگز برنگردم
اون کسی که من می خوامش یا فرشتس یا ستارست
جنس بغضش از مه و از تیکه های ابر پارست
توی رویاهاش همیشه من می مونم می درخشم
تو که اینجوری نبودی چه جوری تو رو ببخشم
شایدم کاری نکردی ، ساقه ی من شکنندس
اینکه با سرما نسازه تقصیر خود پرندس
ما قرار نبود که هرگز واسه هم سد بسازیم
با کارا و رفتارامون خاطرات بد بسازیم
پس من واسه همیشه میرم از فکر تو بیرون
توی جنگل، یا که صحرا، دیدی رفتم پیش مجنون
تقصیر تو که نبوده ، من به دردت نمی خوردم
تو رو هم مثل بقیه ، دس سرنوشت سپردم
نشونی نمی نویسم تو همون کوچه و شهرم
جوابم ازت نمی خوام چونکه دیگه با تو قهرم
تو خیال کن از تو دورم، یه جایی اون ور دنیا
آرزومند بهترین آرزوها برای شما مهربون......امید برای بیتا
If you should die
before me, ask if you
could bring a friend.
-- Stone Temple Pilots
اگر تو خواستی قبل از من بمیری
بهم بگو که می خوای یه دوست رو هم همراه خودت ببری یا نه .
If you live to be a hundred,
I want to live to be
a hundred minus one day,
so I never have to live
without you.
-- Winnie the Pooh
اگر می خوای صد سال زندگی کنی
من می خوام یه روز کمتر از صد سال زندگی کنم
چون من هرگز نمی تونم بدون تو زنده باشم.
True friendship is
like sound health;
the value of it is
seldom known
until it is lost.
-- Charles Caleb Colton
دوستی واقعی مثل سلامتی هست
ارزش اون رو معمولا تا وقتی که از دستش بدیم نمی دونیم.
A real friend
is one who walks in
when the rest
of the world walks out.
یک دوست واقعی اونی هستش که وقتی میاد
که تموم دنیا از پیشت رفتن.
Don't
walk in front of me,
I may not follow.
Don't walk behind me,
I may not lead.
Walk beside me and
be my friend.
-- Albert Camus
جلوی من قدم بر ندار،
شاید نتونم دنبالت بیام.
پشت سرم راه نرو،
شاید نتونم رهرو خوبی باشم.
کنارم راه بیا و دوستم باش.
Friends are God's way of taking care of us.
دوستان، روش خدا برای محافظت از ما هستن.
Friendship is one mind
in two bodies.
-- Mencius
دوستی یعنی یک روح در دو بدن .
I'll lean on you and
you lean on me and
we'll be okay
-- Dave Matthews
من به تو تکیه می کنم و تو به من
و اونوقت همه چیزمون مرتبه.
If all my friends were
to jump off a bridge,
I wouldn't jump with them,
I'd be at the bottom to
catch them.
اگر تمام دوستام بخوان از یه پل رد بشن،
من با اونا عبور نخواهم کرد،
بلکه اون طرف پل خواهم بود برای کمک به اونا.
Everyone hears
what you say.
Friends listen to
what you say.
Best friends
listen to what you don't
say.
هر کسی چیزایی رو که شما می گین می شنوه.
ولی دوستان به حرفای شما گوش می دن.
اما بهترین دوستان
حرفایی رو که شما هرگز نمی گین می شنون.
My father always used
to say that when you die,
if you've got five real friends,
then you've had a great life.;
-- Lee Iacocca
پدرم همیشه بهم می گه موقع مردن ،
اگر پنج تا دوست واقعی داشته باشی ،
اونوقت هست که زندگی بزرگی داشتی.
Hold a true friend with both your hands.;
-- Nigerian Proverb
یک دوست واقعی رو دو دستی بچسب.
آرزومند بهترین آرزوها برای شما مهربون......امید برای بیتا
سلام مریم جون
خیلی ممنونم که به ما سر زدی
راستی آره اون عکس خودمه اگه بد بود خوب عوض می کنم نظر بده چه بنویسم
روچشم برات اجرا می کنم
فقط مریم خانم چرا به سوالم جواب ندادی
به هر حال ممنمنم که به ما سرزدی
وقت کردی بازم سر یزن
سلام مریم خانوم ....
داشتم رد می شدم دیدم در یه نظر بدم خوبه
لینک دوستان رو خیلی قشنگ کردی
موفق باشی
سلام مریم جان تازه اپم یه سری به ما بزن
بای
سلام
بابا چی چی واسه خودت بلقور میکنی
خوب بهت گفته بودم که دنیا دیگه مثل تو نداره............................................................................................................................................................چون نسل دایناسورا منقرض شده
ببین.......................................................................................................................................................................ندیدهم عزیزی
راستی..............................................................................خیلی ماستی
وب شما خیلی قشنگه
البته وب ما چیزی نیست
ولی باز هم سر بزن
سلام سلام به مریم خانم
خوبی کم پیدایی ؟؟
بابا خیلی عاشق هستی به من سر بزن
سلام
من حمیدرضا از لار هستم
وبتون عالی بود
به من هم سر بزنین
سلام مریم جون
اینقدر غمگین ننویس بابا
دلمون گرفت
راستی یه اشتباه هم تو لینکات دیدم
من مهدیسم با وبلاگ خط خطی نه الهام
nice
موفق باشی
سلام مریم خانوم
شعر قشنگی بود اما یه ریزه اشکال داشت - بیشتر دقت کن تا زیبا تر بشه
موفق باشی
سلام مریم خانوم
اومدم دیدم ۴۹ نفر نظر دادن گفتم بزار روندش کنم بشم ۵۰ ام
منتظر آپ شدن هستیم ها
فعلا