ندیدی چشمهایم زیر پایت جان سپرد
اخر گلویم از صدای های هایت جان سپرد
اخر نفهمیدی صدایم بغض سنگینی به دوشش بود
به دوشش بود اما از جفایت جان سپرد
اخر نترسیدی بگوید عاشقی
نفرین به ایینت که از چشمان جادویت خدایت جان سپرد
اخر نمی دانی که می دانم نمی دانی که دل
در خواهش ان انزوایت جان سپرد
اخر چقدر عزلت نشینی از برای یار
بخوان شعرم که شعرم در هوایت جان سپرد
زندگی کوچه ای ست تاریک و تنگ هردم از این کوچه عابری می گذرد..تک نشانی که زعابر می ماند یاد اوست و صدای اوست و..رد پای اوست.
عالی بود مریم خانم موفق باشید.
ببخشید سلام خواستم بدونم این همه سلیقه از کجای ایران هست
سلام دوست عزیز هم وطن وبلاگ بسیار زیبا و جالبی دارید امیدوارم در همه زمینه ها همانند این کار موفق باشید .به وبلاگ من هم یه سری بزنید ممنون میشم.
اگه دوست داری ندیدنی های جام جهانی رو ببینی به من دوباره سر بزن نظر یادت.......
سلام مریم خانم زیبا بود
چقدر سخته وقتی تو زندان عاشقی گرفتار شدی و ازت پرسیدن جرمت چیه؟؟؟ بگی : عشق ... چقدر سخته وقتی که کادو تولدت که همیشه کلی واست عزیزه بی وفایی باشه ... چقدر سخته وقتی کسی که دلت رو اسیر کرده جواب نگاه عاشقانه تو رو نده ... چقدر سخته وقتی عاشق کسی باشی که از عشق چیزی نمی دونه ... ولی سخت تر از همه اینه که تو جاده های عاشقی به تابلوی عبور ممنوع بخوری به همون تابلویی که هزاران قلب عاشق رو پشت خودش نگه داشته ... عشق ممنوع
به منم سر بزنید
خدا نگهدار
افسوس، که این عمرِ به افسوس گذشته
چون شبروی، از سایه ی کابوس گذشته
دزدانه در این تیره سرا، از نظر خلق
با شعله ی بی رنگ، چو فانوس گذشته
ای صبح سعادت، به من این شام سیه فام
همراه یکی کوکب منحوس گذشته
واعظ چه کشی عربده، کاین زندگی تلخ
از من به تعب، وز تو، به سالوس گذشته
مرغان سبکبال چمن را خبری نیست!
ز آن عمر، که بر طوطی محبوس گذشته
من آپم
سلام مریم جان
آدرس وبلاگ قشنگتو تو لینکدونی گذاشتم
خیلی خوشحال شدم که به کلبه تنهایی فرهاد تو سر زدین
بای....
فرهاد تو . بلاگفا . کام